زبان وانواع ان

ساخت وبلاگ

زبان وسیله ی بیان تفکر است و غالباً برای انتقال فکر کسی به دیگری به کار میرود. این انتقال ممکن است به وسیله یگفتن،نوشتن،اشارهو یالمسانجام شود. پس هر چه وسیله ی انتقال فکر، یعنی زبان، از طرفی ساده و از طرف دیگر دقیق تر باشد، عمل انتقال فکر دقیق تر و راحت تر صورت خواهد گرفت.

انواع زبان

زبان از لحاظ ارزش ادبی به سه قسمت میشود:

1-زبان ادبی: که زبان شاعران و نویسندگان است و در آن هنرنمایی های ادبی بسیار به کار میرود. نظم و نثر قدیم فارسی نمونه ی درخشانی از زبان ادبی است.

2-زبان گفتگو: که زبان صحبت افراد تحصیل کرده است و اگر چه فاقد هنرنمایی های ادبی است، ولی باید در حال سادگی بی غلط باشد. در زبان گفتگو همیشه صرفه جویی به کار میرود. نویسندگان معمولاً در نوشتن زبان ادبی به کار میبرند و در صحبت زبان گفتگو.

3-زبان عامیانه: که زبان مردم تحصیل نکرده و عامی است و شامل لغتهای غلط یا نیمه غلطی است که در دو زبان دیگر نباید دیده شود، علاوه بر این دارای غلط های صرفی و نحوی نیز هست. گاه در زبان عامیانه لغات بسیار اصییل نیز یافت میشود که باید آنها را با به کار بردن ادبی زنده کرد.

طبقه بندی زبان های جهان

زبان شناسان زبان های جهان را به سه دسته ی زیر تقسیم کرده اند:

1-زبان های یک هجائی (تک هجایی)

در این زبان ها کلمات فقط از یک هجای تغییر ناپذیر درست شده اند. یعنی نه ریشه ی کلمه تغییر میکند و نه بدان پیشوند یا پسوندی متصل می شود. این زبان ها در حالت ابتدایی باقی مانده اند، مثل: زبان های چینی، تبتی و سیامی

2-زبان های التصاقی (پیوندی)

در این زبان ها کلمات از یک یا چند هجای تغییرناپذیر درست شده اند، ولی میتواند به هم بچسبند یا پیشوند و پسوندی بگیرند تا معنی نوی به دست آید، مثل: زبان های فنلاندی، ترکی، مغولی، تاتاری، ژاپنی و کره ای

3-زبان های منصرف (صرفی)

در این زبان ها کلمات از یک یا چند هجای تغییرپذیر درست شده اند. یعنی ریشه ی کلمه ها برعکس زبان های بالا تغییر می کند و به صورت های مختلف درمیاید. علاوه بر این پیوند پیشوند و پسوند با کلمه ها در این زبان ها فراوان است. زبان های مهم دنیا از این نوعند، مثل زبان های هندی، ایرانی، یونانی، لاتین، ژرمنی، اسلاوی، ارمنی و سامی

الف-زبان های هندی و اروپاای

1-زبان های هندی: سانسکریت، ودا، ...

2-زبان های ایرانی: پارسی باستان (پارسی کهن - فرس قدیم)، اوستایی، پهلوی (زبان ساسانیان)، پارتی (زبان اشکانیان)، دری، سُغدی، خوارزمی، سکایی، ...

پارسی باستان با زبان اوستاای و سانسکرت از یک ریشه اند. اوستا زبانی است که برای نوشتن اوستا کتاب دینی زردشتیان ایران باستان به کار رفته است، به این سبب آن را زبان اوستاای نامند. پارسی باستان و اوستا فرزندان یک پدرند.

زبان های هند و ایرانی یکی از مهم ترین شاخه های زبان هند و اروپاای است و آریاای نامیده میشوند.

3-زبان یونانی

4-زبان لاتین

زبان لاتین زبان رومیان قدیم بوده است که امروزه جزو زبان های مرده ی دنیا محسوب میشود.

زبان های زیر مشتق از زبان لاتین هستند: فرانسه، ایتالیایی، اسپانیایی، پرتقالی و رومانی.

5- زبان های ژرمنی:آلمانی، انگلیسی، هلندی، سوئدی، نروژی، ...

6-زبان های اسلاوی: روسی، چکی، لهستانی، ...

ب-زبان های سامی

زبان های سامی عبارتند از: عربی، عبری، آشوری، فینیقی، کلدانی، سریانی، ...

زبان های سامی بالا با چند زبان نزدیک به آنها در شاخه ی بزرگ تری بنام زبان های سامی و حامی قرار می گیرند.

زبان فارسی

فارسی زبانی است که در ایران، افغانستان، تاجیکستان، قسمتی از هندوستان، ترکستان، قفقاز و عراق بدان صحبت می کنند. زبان فارسی به جا مانده ی زبان های قدیمی ایران است. این زبان ها عبارتند از:

1-فارسی باستان

فارسی باستان (پارسی کهن) زبانی است که در زمانهخامنشیانبدان صحبت کرده اند و سنگ نبشته های بیستون، الوند و تخت جمشید بدان زبان است. خط این زبان را میخی نامند، زیرا شبیه به میخ است و از چپ به راست نوشته می شده است.

2-فارسی میانه

فارسی میانه که آن راپهلویهم می خوانند، به خصوص در زماناشکانیانمعمول بوده است و به دو قسمت می شود، یکیپهلوی اشکانی (پارتی)و دیگریپهلوی ساسانی. خط این زبان را نیز پهلوی نامند. پهلوی در شمال شرق ایران معمول بوده است و از راست به چپ نوشته می شده.

3-فارسی دری

فارسی دری در زمانساسانیاندر مشرق و جنوب ایران به خصوص در پایتخت آنان مدائن معمول بوده است و پس از ورود اسلام به ایران به تدریج تغییراتی در آن داده شده است و به صورت زبان بعد از اسلام ایران در آمده و از نیمه دوم قرن سوم هجری تا به حال ادامه دارد.

چندی پس از ورود اسلام به ایران کم کم لغت های عربی به مقدار کم وارد زبان فارسی شدند، چنان که در قدیمی ترین کتاب های فارسی تعداد لغت های عربی از پنج درصد تجاوز نمی کند. ولی در دوره های بعد نویسندگان فارسی لغت های عربی فراوانی وارد زبان فارسی کردند، به حدی که در دوره های بعد در بعضی از کتاب های قدیمی تعداد آنها به بیش از شصد درصد رسید.

فارسی دری با اختلافات کمی همان زبان فرس قدیم و میانه است ولی خط بعللی که مهم تر از همه ارتباط با مذهب می باشد هنوز عربی است. به عبارت دیگر همان خصوصیاتی که در نوشتن یک آیه از قرآن کریم یا یک جمله عربی به کار می رود ما در نوشتن یک شعر یا یک جمله فارسی نیز بکار می بریم:

1- از راست به چپ می نویسیم.

2- متصل و منفصل است.

3- هر حرف نماینده چند صدا است.

4- حروف آن بعضی نقطه دار و بعضی بی نقطه است.

تعریف دستور زبان، صرف و نحو در زبان فارسی

دانشی که به ما راه درست گفتن و درست نوشتن را می آموزد در زبان ما بنامدستورمعروف شده است.

صرف(تجزیه)در زبان فارسی عبارت از شناخت نوع واژه بدون در نظر گرفتن آن در جمله است. یعنی تقسیم کلمه ها را بنابر نوع آنها در فارسی دستور صرفی نامند.

نحو(ترکیب)در زبان فارسی عبارت از شناخت عمل واژه ها در جمله و رابطه آنها با هم است و این را دستور نحوی نامند.

بنابر این فایده آموختن دستور زبان درست گفتن و درست نوشتن است و غرض از تعلیم و تعلم آن رسیدن به این مقصود است.

کلام، جمله، کلمه، هجا، حرف

آنچه بدان مقصود خود را بیان می کنند کلام نام دارد.کلام از جملهوجمله از کلمهوکلمه از هجا، وهجا از حرفدرست شده است. از مجموع دو یا سه حرف، هجا درست می شود و از مجموع دو یا چند هجا، کلمه، مثلاً کلمه ی مردم دارای دو هجا است (مر+دم) و کلمه ی دانشگاه دارای سه هجا است (دا+نش+گاه). کلمه دارای معنی است مانند: خانه، ولی حرف هرگز معنی ندارد مانند: ج، ش و ک. از مجموع کلمه جمله درست می شود (که همیشه باید با معنی باشد) و از مجموع جمله کلام.

حرف های زبان فارسی

زبان فارسی دارای سی و دو حرف زیر است:

ا، ب،پ، ت،ث، ج،چ،ح، خ، د، ذ، ر، ز،ژ، س، ش،ص،ض،ط،ظ،ع، غ، ف،ق، ک،گ، ل، م، ن، و، ه، ی

پس از چندی از ورود اسلام به ایران، زبان فارسی را به خط عربی نوشتند. به این سبب الفبای عربی را برای نوشتن خط فارسی به کار بردند. برای این چهار حرف فارسیپ، چ، ژ، گحرف های مشابه عربی را با کمی تغییر به کار برده اند. پس در هر کلمه ای که یکی از چهار حرف بالا به کار رفته باشد، آن کلمه عربی نیست.

مثال: پسر، چشم، ژاله و گرگ

هشت حرفث، ح، ص، ض، ط، ظ، ع، قویژه زبان عربی است.

مثال: ثلث، حسن، صاحب، ضربه، طلب، ظهر، علی و قلم

پس هر کلمه ای که با این حرفها نوشته شود، یا عربی است یا فارسی تغییر یافته.

و باقی بیست حروف بالا که با رنگ سبز مشخص شده اند بین دو زبان مشترک می باشند.

بعضی از کلمه های فارسی را با حرف های عربی نوشته اند.

مثال:صد، شصت، غلطیدن، طپیدن، طپانچه، ...

که فارسی آنها به صورت زیر است:

سد، شَست، غلتیدن، تپیدن، طپانچه، ...

کاروند پارسی

مَن أحبَّ أن يبلُغ في صناعة البلاغة...فليقرأ كتاب كاروند ...فهذه الفرسُ و رسائُلها(جاحظ)

آیا چیزی به نام "زبان ادبی" وجود دارد؟

علم زبانشناسي، از روزگار فرماليست های روسی،<<زبان ادبی>> را از <<زبان ارجاعی>> (اطلاع رسانی) جدا کرد و اصرار داشت که <<ادبيات<< و <<زبان>> دو حوزة متفاوت هستند.[1]به تبع این تفکیک، در سنت مطالعات ادبی، سبك ادبي از زبان عادی یا (اطلاعي) متمايز فرض می شود. از قدیم زبان شاعران و نویسندگان معیار بوده است؛ چنان که واژه نامه های فارسی هنوز هم شواهد واژگانی خود را از شعر شاعران برمی گزینند. واژه نامه های کهن قرن هشتم و نهممثل لسان الشعرا،ادات الفضلاء،اصطلاحات الشعراء،مؤید الفضلا،شرفنامة منیریپر از نمونه های شعری اند. با این همه کاربرد زبان در ادبیات با ارتباطات روزمره (زبان ارجاعی) تفاوت های بسيار دارد، اين تفاوت ها هم در نوع کاربرد نشانه هاست و هم در نقش متفاوتی که زبان در دو گفتمان ادبي و گفتمان ارتباطی برعهده دارد.

امروزه دیدگاه صورتگرایان، محل سؤال است.آیا براستی می توان پذیرفت که چیزی مستقل به نام <<زبان ادبی>> وجود دارد؟ آیا اصطلاح <<زبان شعری>> ـ که در نقد فرمالیستی بویژه در زبان فارسی رواج دارد ـ از لحاظ زبان شناختی پذیرفتنی است؟ پاول سیمپسون، سبک شناس معاصر معتقداست که ایجاد تمایز زبان شناختی میان ادبیات و بقیة قلمرو های زبان دشوار است. اگر فهرستی از واژگان و ساختار های زبانی حافظ یا شکسپیر تنظیم کنیم دشوار است که بتوان آن ها را دارای سرشت ذاتی ادبی دانست، بنابر این <<در زبان چیزی که ذاتاً یا منحصراً ادبی باشد وجود ندارد و مفهوم زبان ادبی یک توهم و افسانه است>> (Simpson,1997: 7). چنین مفهومی، نه یک واقعیت مستقل هستی شناختی است و نه وجود ثابت و ماندگاری دارد.

ناکارآمدی نظریه جدايي زبان از ادبيات

نظرية جدايي زبان از ادبيات دست کم در حوزة << زبان به منزلة مادة ادبیات>> ناكارآمد است. زیرا اولاً همة ساخت های زبان در ادبیات هم به کار می رود و منابع زبان (لانگ) بطور کامل در اختیار هر نویسنده یا شاعری هست و او از این امکانات عظیم آزادانه انتخاب می کند. دوم این که زبان روزمره هم مانند زبان ادبيات سرشار از صناعات معنوی و لفظی است. مجاز، استعاره، تشبيه، كنايه جناس و وزن و ... در زبان روزمرة مردم کم نیست. مثلاً در آگهی های تبلیغاتی، صناعات بلاغی مؤثری از نوع سجع، استعاره، پارادوکس و ... به کار می رود. همچنین بر اساس دیدگاه های معاصر در فلسفة زبان، آدمي بی مدد استعاره و زبان مجازي، قادر به تفكر نيست.

دیگر این که فرایند برجسته سازی - که معمولا به عنوان اساس ادبیت و شاخص تعیین مرز میان سخن ادبی و غیرادبی شناخته می شود - در زبان روزمره هم به روشنی حضور دارد؛ مثلا در لطیفه ها، جوکها، شعار های سیاسی، ترانه های کودکستان و آگهی های تبلیغاتی، برجسته سازی بسیار دیده می شود. زبان در ادبیات بویژه شعر، ناگزیر از تصویرگری است، حتی به دشواری می توان سخنی خوب و برجسته یافت که بطور اتفاقی از زبان مجازی استفاده نکرده باشد.

بنا بر این ویژگی های منحصر به فرد متن ادبی که در دیگر متون نیست، هیچ ربطی به سرشت عناصر زبانی آن آثار ندارد، بلکه محصول نگرش نویسنده و نوع رویکرد ادبی به جهان است. <<ادبیت>> کیفیتی است که به متن اعطا می شود نه به اعتبار این که عناصر زبانی <<متن چه هستند>> بلکه به اعتبار این که این عناصر <<چه می کنند>> یا به عبارت دیگر <<چه نقشی دارند؟>> بنا بر این ادبیت، حاصل نقشی است که مؤلف به زبان داده است و نه یک سرشت ذاتی و هستی شناسیک به نام <<زبان ادبی>>. از این رو باور به چیزی به نام <<زبان ادبی>>، تقلیل دهندة نقش ادبی زبان و توانمندهای خلاقة مؤلف است.

کم رنگ شدن نظریة جدایی زبان از ادبیات، سبب شده است تا بسیاری از محققان، پژوهش در مبانی ادبیت را به کناری نهند و با تمرکز بر آنچه بطور سنتی ادبیات خوانده می شد رویکردی نسبی گرا را اتخاذ کنند(Peer and Hakemulder. 2oo6) . تاریخ نشان می دهد که گفتمان های ادبی یا به تعبیر ساده انگارانه، <<زبان شعر>> در هر یک از ادوار تاریخی شعر فارسی، از همة امکانات زبان بهره برده اند. گفتمان ادبی، در هر دور ه ای عناصر مختلفی از نظام زبان را به خدمت می گیرد و نمی توان بخش خاصی از زبان فارسی را به عنوان <<زبان ادبی>> یا <<زبان شعر>> متمایز کرد.


[1]. تمايز ميان زبان ادبی و زبان کاربردی در نزد صورتگرايان روسی بسيار مورد توجه بود. از سال 19155 حلقة زبان شناسی مسکو زیر نظر یاکوبسون وانجمن مطالعات زبان شعری(Opoyaz) 19166 زیر نظر شکلوفسکی، روش های زبان شناسی را برای بررسی علمی ادبیات به کار بستند و با طرح <<پرسشِ ادبیت>> بر تمایز زبان ادبیات و شعر با زبان روزمره اصرار ورزیدند (Bennett 2003: 15-16). در ايران نخستين بارعلي محمد حق شناس (1370: 13-24)، نظریة تمايز زبان و ادبيات را با نگاهی فلسفی بر اساس جداسازی دو رویکرد ادبی و زبانی به جهان مطرح کرد. رویکرد ادبی، خلاق و هنری است و رویکرد زبانی، بازنمایی هستی چنان که هست.

--------------------------------

کافه7...
ما را در سایت کافه7 دنبال می کنید

برچسب : وانواع, نویسنده : akafe75 بازدید : 109 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 19:47